آرمان های انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره)

اشارت

اگرچه مبحث «تغییرات اجتماعی » از دیرباز مورد توجه متفکران مختلفی، از ارسطو و افلاطون گرفته تا نظریه پردازان جدید متاخر همانند مارکس، مارکوزه و آرنت، بوده - و در این خصوص طیف متنوعی از تئوری ها پیشنهاد شده است - با این حال حساسیت و اهمیت موضوع می طلبد تا از منظر تازه ای این پدیده مهم سیاسی، مورد بازنگری قرار گیرد . به همین دلیل مشاهده می شود که علی رغم حجم عظیم تحقیقات به عمل آمده، در زمینه «شناسایی انقلاب » ، هنوز هم گفتنی های بسیاری وجود دارد که جای آنها در مطالعات موردی، خالی است . مهم ترین مصداق این ادعا وقوع انقلاب اسلامی در ایران است که تعدادی از متفکران بنام این رشته را به تجدید نظر در یافته های قبلی شان وادار کرده است . ضرورت این بازنگری از صبغه مذهبی انقلاب ما ناشی می شود و این که انقلاب اسلامی در نوع خود منحصر به فرد می باشد و لازم است تا در گونه شناسی انقلاب، جایگاه متمایزی را به خود اختصاص دهد، لذا ما در این نوشتار به ارائه یک تقسیم بندی جدید از انقلاب ها همت می گماریم که در آن انقلاب ها بر اساس آرمان های انقلابیون، از یکدیگر تفکیک می شوند . این تقسیم بندی در کنار دیگر موارد مشابه - تقسیم بندی هایی که بر اساس ملاک های فلسفی، تاریخی، اقتصادی، انسانی، اخلاقی و . . . صورت پذیرفته اند می تواند در معرفی هرچه بهتر انقلاب اسلامی مؤثر باشد . انقلاب ها را می توان از این دیدگاه به سه دسته تقسیم نمود:

نخست: انقلاب هایی که آرمان عالی و اولیه آنها نیل به یک جامعه بی طبقه - جامعه ای که در آن مساوات اقتصادی نمود کامل داشته باشد - است . تحولات انقلابی رخ داده در کشورهای مارکسیستی را می توان در این قسمت جای داد .

دوم: انقلاب هایی که تاسیس یک جامعه مبتنی بر آزادی فردی و رفاه شخصی را آرمان متعالی خود برگزیده اند و هر آنچه را که به نحوی در تقابل با این آزادی افسار گسیخته باشد به کناری می نهند . جوامع به اصطلاح لیبرال چنین فرآیندی را پشت سر گذاشته اند و هم اکنون سعی دارند در قالب شعارهای انسان دوستانه، کالاهای فرهنگی خود را به دیگر کشورها صادر نمایند .

سوم: انقلاب هایی که اصل را بر تربیت «انسان های الهی » گذارده اند و تاسیس یک جامعه خداپسند را آرمان عالی خود قرار داده اند . در این انقلاب ها فقط تامین معاش دنیوی و آسایش عمومی ملاک نیست، بلکه غرض اصلی به کارگیری این ابزار برای تحقق یک وضعیت متعالی تر در درون جامعه می باشد و آن این که جامعه ای صالح و پاک ایجاد شود که افراد در درون آن بتوانند به تکامل معنوی خویش نایل آیند . انقلاب بزرگ حضرت رسول (ص) نمونه عالی این دیدگاه است و در عصر حاضر «انقلاب اسلامی ایران » را داریم که در نوع خود منحصر به فرد می باشد .

اگرچه امکان دست یابی به نمونه هایی که ترکیبی از دو یا سه دیدگاه فوق باشند، وجود دارد، اما عمده ترین آنها - در این مقال - همان است که پیش از این گفته شد . برای درک هر چه بهتر این گونه شناسی تذکر مطالب زیر ضروری است .

1) اساسا انقلاب در گفتمان اسلامی، تعریف خاص خود را دارد و برای همین منظور لفظ ویژه ای نیز جعل شده است . همان گونه که می دانیم انقلاب به معنای «زیر و رو شدن » ، «واگردیدن » و «برگشتن » در سده هفدهم به عنوان یک اصطلاح شایع و مقبول در حوزه سیاسی مطرح می شود که معنای اصطلاحی آن «واژگونی تمام عیار حکومت و یا دولت و جایگزینی حاکم و یا دولت جدید از طریق خشونت » می باشد . اگرچه این مفهوم در طی زمان از ظرافت و ابعاد تئوریک تازه ای برخوردار شده است - به گونه ای که امروز با طیف وسیع و متنوعی از تئوری های انقلاب مواجه ایم (1) اما در مقام ارزیابی باید اعتراف کرد که همه اینها از تبیین جامع انقلاب اسلامی عاجزند . چرا که مقوله انقلاب در بینش اسلامی تعریفی به خصوص دارد که با تعاریف مشابه از حیث محتوا متفاوت است . کلمه «انقلاب » اگرچه در گفتمان اسلامی به معنای سیاسی اش نیامده، ولی اصطلاح «امر به معروف و نهی از منکر» به طور واضح و آشکاری بر این معنا دلالت دارد . این اصطلاح شامل تمامی اشکال و صور تغییر اجتماعی از اصلاح گرفته تا انقلاب می شود و دارای سه مؤلفه اساسی است: (2)

نخست: بعد آرمانی انقلاب که به انگیزه متعالی «آمر به معروف و ناهی از منکر» باز می گردد . بر این اساس تنها آرمان مشروع برای اقدام به انقلاب «به سامان کردن امور جامعه متناسب با سیره و ارزش های نبوی » است و اگر این بعد معنوی از انقلاب ستانده شود، دیگر انقلاب، اسلامی نیست . (3)

دوم: بعد مادی انقلاب، که به شکل تعارض انقلابی ها با حکام ستمگر متجلی شده و در اصطلاح رایج از آن به خشونت یاد می شود .

سوم: بعد معرفتی انقلاب است که به «آگاهی توده های انقلابی » برمی گردد . توضیح آن که آمر به معروف و ناهی از منکر باید با آگاهی در این راه گام بردارد و اگر به مقتضای آگاهی کاذب و یا جهل خود دست به حرکتی بزند، دیگر نمی توان آن را «انقلاب اسلامی » قلمداد کرد . (4)

با توجه به آن چه گفته شد، می توان «انقلاب » را این گونه تعریف کرد:

انقلاب عبارت است از «امر به معروف و نهی از منکری که توسط مردمی آگاه، متحول و شعور یافته با انتخاب و اختیار، به طور همزمان و جمعی در مقابل سلطان یا پادشاه و هیات حاکمه ستمگر، طی مراحلی خاص برای تغییر در ساخت ها، نهادها، ارزش های مسلط و به تعبیری بهتر، احیای سنت های رسول خدا و اماته بدعت ها، تحریفات و منکرات، تحت رهبری فردی واجد شرایط به طریقی خشونت آمیز، صورت می گیرد» . (5)

بدین ترتیب معلوم می شود که «انقلاب اسلامی » از حیث محتوا و تا حدودی در روش، از دیگر انقلاب ها متمایز است و آنچه تحت عنوان «بعد آرمانی انقلاب » طرح می گردد ناظر بر همین وجه است .

2) انقلاب اسلامی ایران در این نوشتار به محدوده تاریخی 1342 تا 1357 منحصر نمی شود، بلکه دوران تاسیس جمهوری اسلامی را نیز در بر می گیرد، لذا تفکیک تحولات ایران به دوران انقلاب و حکومت صحیح به نظر نمی رسد، چرا که تبعات سویی را به دنبال دارد; از آن جمله تفکیک فوق به طرح این شبهه منجر می شود که مقتضیات، اهداف، روش و اصول مورد قبول دوران حکومت با دوره انقلاب متفاوتند، در حالی که اندیشه اسلامی این استدلال را برنمی تابد و معتقد است ارزش ها، آرمان ها و خواسته های انقلابی در دوران تاسیس دولت باید دنبال شوند و از این حیث این دو مرحله پیوند درونی دارند و به عبارت بهتر، دوران تاسیس مرحله تحقق عینی آرمان های

انقلابی است . به همین خاطر، در نوشتار حاضر سعی شده است مجموعه آرمان های انقلاب در قالب ساختاری واحد، برای آگاهی بخشی به مسؤولان و مردم ارائه گردد .

3) ماهیت اصلی این بحث اساسا «آسیب شناسانه » می باشد، بدین معنی که مؤلف سعی دارد با قبول اصل مذکور در بند دوم، آرمان هایی را که انقلاب برای تحقق آنها رخ داده، به طور روشن و شفاف از زبان امام خمینی (ره) ارائه دهد و بدین وسیله مسؤولان را از رسالت خطیرشان و ملت را از جایگاه رفیع شان - مبنی بر جلوگیری از بروز هرگونه انحرافی در روند مستمر انقلاب - آگاه سازد . بدیهی است که آگاهی، شرط اول برای عمل صالح است و تذکر این مطلب می تواند برای همگان مثمر باشد . البته تقسیم بندی حاضر را نمی توان تنها الگوی ممکن مطرح کرد، چه بسا هدف فوق از طریق ارائه الگوهای دیگری نیز تامین شود که در آن صورت می توان آنها را مکمل بحث حاضر طرح و بررسی کرد .

4) با توجه به تعریف ما از انقلاب معلوم می شود که «رهبری » در آن نقش عمده ای ایفا می نماید، بنابراین در نگارش تحقیق حاضر روشی اتخاذ شده است که بتواند در تبیین آرمان های انقلاب مؤثر و کارآمد باشد . برای این منظور ضمن اتخاذ رویکردی توصیفی - ترکیبی به «انقلاب اسلامی » ، مجموع سخنان امام خمینی (ره) را فراروی خود قرار داده، سعی نموده ایم با ارائه ترکیبی مناسب از گفتارهای ایشان دو غرض کلی را تامین کنیم:

نخست: آرمان های اصیل انقلاب را از زبان امام خمینی (ره) متذکر شویم .

دوم: «بایدها» ی سیاست های اجرایی جمهوری اسلامی و ملت ایران را برای آبادانی هرچه بیشتر کشور در دهه های آتی، مشخص نمائیم .

لذا در ضمن سطور آتی به شرح آرمان های انقلاب اسلامی در سه حوزه فرهنگی، تربیتی، اقتصادی و سیاسی خواهیم پرداخت .

الف) آرمان های فرهنگی - تربیتی

آرمان های فرهنگی - تربیتی عمده ترین حوزه تاملات نظری انقلابی ها را تشکیل می دهد و از این حیث انقلاب اسلامی کاملا متاثر از رهیافت فرهنگی اسلام است، آن جا که اسلام خود را دین انسان ساز معرفی می نماید . بر همین اساس امام (ره) «تربیت انسان صالح » را در راس برنامه های انقلابی اش قرار داده، صریحا اظهار می دارد:

«آن قدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آن قدر مضر نیست و آن قدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع، هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آن قدر مفید نیست . اساس عالم بر تربیت انسان است » . (6)

به همین خاطر است که می بینیم آرمان های انقلابی امام خمینی (ره) بیشتر صبغه تربیتی می یابد که می توان آنها را در دو بعد مورد بررسی قرار داد:

1 . بعد فردی: تربیت انسان هایی فرهیخته و متقی

شهید مطهری، در تبیین این بعد از انقلاب اسلامی بیان داشته اند: معنویت از ارکان واقعی این انقلاب بوده و مایه حیات انسان می باشد، لذا تحقق یک جامعه اسلامی که در آن ارزش های الهی نمود تام دارند، به پرورش انسان هایی منوط است که به آداب و ارزش های اسلامی مزین باشند . (7) به تعبیر دیگر «حکومت صالحان » از این حیث حکومتی است که در آن افراد به ایمان الهی تمسک جسته، تهذیب نفسانی را پیشه خود ساخته و به طور کامل ارزش های الهی را بر مملکت وجودی خویش مسلط ساخته اند به گونه ای که در آن از خودبینی و غول سرکش «منیت » هیچ گونه خبری نیست .

مطلب فوق از این حیث قابل توجه می نماید که در بینش های غیر الهی امر خطیر پرورش انسان ها به فراموشی سپرده می شود و معمولا مسائل اقتصادی، سیاسی و . . . به غلط در کانون تحلیل ها و حرکات انقلابی قرار می گیرند، در حالی که امام خمینی (ره) اصل اولیه را بر تحول افراد گذارده صراحتا می فرمایند:

«تمام عبادات وسیله است . . . که آنچه بالقوه است و لب انسان است به فعلیت برسد و انسان بشود . . . یک انسان الهی بشود» . (8)

2 . بعد اجتماعی: ایجاد یک جامعه خداپسند

معنویت به نظر امام (ره) به مملکت درونی افراد منحصر نیست، و چنان نیست که قوای درونی افراد را به اعتدال و سلامت رهنمون شود، بلکه فراتر از آن، نسیم معنویت باید در تمام زوایای اجتماعی بوزد و برای این منظور لازم است تا «تبلیغ » اصول اسلامی به صورت نهادی در درون جامعه اسلامی دنبال شود و در ضمن، فرهنگ دعوت به «ارزش های متعالی اسلامی » در میان کلیه آحاد اجتماعی جاری و حاکم شود . به همین خاطر امام خمینی (ره) نخست رو به عموم مردم نموده، وظیفه الهی آنان را تبیین می نمایند و سپس مؤسسات مختلف تربیتی را - تک تک - مورد خطاب قرار داده رسالتشان را یادآور می شوند . به طور کلی آرمان های تربیتی امام خمینی (ره) را می توان به شکل ذیل دسته بندی کرد:

گروه اول: آرمان های همگانی .

نخست: حاکمیت روحیه دلسوزی نسبت به سرنوشت انسان ها بر جامعه:

«پیغمبر اسلام برای این که مردم تربیت نمی شدند غصه می خوردند، به طوری که خدای تبارک و تعالی او را تسکین می داد . . . و هر انسانی باید این طور باشد که متاسف باشد برای آنهایی که نمی آیند به خط اسلام و خط انسانیت » . (9)

بنیان «امر به معروف و نهی از منکر» در جامعه اسلامی بر اصل فوق گذارده شده است و این که در جامعه اسلامی افراد نمی توانند نسبت به سرنوشت دیگران بی اعتنا باشند، لذا از روی «دلسوزی » و نه «طمع » و یا «کینه » برای نجات آنها از ضلالت به پا می خیزند و به اصطلاح امر به معروف و نهی از منکر می نمایند . وجود چنین روحیه ای است که جامعه آرمانی را به قبول اصل دوم رهنمون می شود و آن

پذیرش «مسؤولیت دسته جمعی » در قبال هدایت جامعه می باشد .

دوم: داشتن مسؤولیت دسته جمعی

از نکات جالب توجه در کلام امام (ره) یکی این است که ایشان هیچ گاه یک مؤسسه یا نهاد خاص را مسؤول و عهده دار تربیت مردم نمی دانستند، بلکه ضمن اشاره به کارکرد و رسالت هر یک از این نهادها، نهایتا متذکر می شدند که ملت و دولت لازم است در راه اصلاح فرهنگ جامعه دست به دست هم بدهند و کاستی ها را رفع نمایند; به عنوان مثال، اگر چه مدارس را مکلف به تربیت صحیح دانش آموزان می نمایند (10) ولی به همان بسنده نکرده، والدین و خانواده های آنها را نیز مورد خطاب قرار داده، سؤولیت شرعی شان را یادآور می شوند (11) و در کنار همه اینها به دیگر نهادهای اجتماعی گوشزد می نماید که، باید این نسل را از مفاسد و بلایای اجتماعی حفظ کنند، لذا یک جامعه آرمانی جامعه ای است که افراد آن در قبال سرنوشت تمامی مردم مسؤولند .

گروه دوم: آرمان های ویژه مؤسسات تربیتی - فرهنگی

البته امام خمینی (ره) واقع گرا تر از آن بودند که امر خطیری هم چون تربیت انسان ها را تنها به احساس درونی افراد موکول سازند . برای همین، روی تک تک مؤسسات تربیتی انگشت گذارده و نحوه فعالیت های آنها را متذکر می شوند . آنچه در این جا مد نظر می باشد، نه شیوه های عملی، بل اصول کلی حاکم بر کلیه مؤسسات است که در مجموع نشان دهنده وضعیت آرمانی مؤسسات تربیتی در جامعه اسلامی است، وضعیتی که در آن اصول ذیل نمود تام دارند:

اصل اول: صالح بودن کارگزاران امور تربیتی

حوزه ، دانشگاه، رادیو، تلویزیون، مطبوعات و . . . دیگر نهادهای تربیتی آن گاه می توانند مثمر واقع شوند که در مقام نخست خود «صالح » باشند، لذا وجود نهادهای صالح از جمله بلندترین آرمان های امام (ره) به حساب می آیند .

«آن قدر که کشور ما از دانشگاه و فیضیه صدمه دیده است از جاهای دیگر ندیده است . باید هر دوی اینها مهذب باشند و علمای اسلام و اساتید دانشگاه با هم پیوند داشته باشند» . (12)

اصل دوم: وجود توافق عمومی بین کلیه مؤسسات برای نیل به هدفی واحد (به ویژه حوزه و دانشگاه)

هماهنگ بودن نهادهای تربیتی برای نیل به این هدف مقدس کرارا مورد تاکید امام (ره) قرار گرفته است و ایشان به تناسب در مواقع مختلف این اصل مهم را تذکر داده اند که:

«دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هرچه بیشتر با روحانیون و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدار غافل نباشند» . (13)

و یا این که:

«لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی با هم احترام متقابل داشته باشند . از تبلیغات سوئی که بر ضد آنها در این چند صد سال شده . . . تا از تفرقه استفاده هرچه بیشتر ببرند احتراز کنند» . (14)

اصل سوم: جمع تعهد و تخصص در کلیه نهادها

مقام تربیت برای معلمانی است که در کار خود تخصص دارند و نسبت به اهداف متعالی آن از تعهد لازم برخوردارند، لذا حضرت امام (ره) سفارش اکید دارند که این منصب تنها به کسانی واگذار شود که دارای ویژگی فوق باشند و اگر روزی برسد که تمامی مسؤولان اجتماعی متعهد و متخصص باشند، در آن صورت وصول به یک جامعه اسلامی به میزان قابل توجهی ممکن و میسور به نظر خواهد رسید:

«ما انسان دانشگاهی می خواهیم نه معلم و دانشجو، دانشگاه باید انسان ایجاد کند . . . مهم این است که یک کسی که از دانشگاه بیرون می آید بفهمد که من با بودجه این مملکت تحصیل کرده ام . . . و باید برای این مملکت خدمت بکنم » . (15) و یا این که:

«ما با تخصص مخالف نیستیم، با علم مخالف نیستیم، با نوکری اجانب مخالفیم . . . ما می خواهیم متخصصینی در دانشگاه ربیت بشوند که برای ملت خودشان باشند» . (16)

تعبیر دیگر حضرت امام خمینی (ره) در این خصوص: «حضور حزب اللهی ها» ی باسواد و متدین در تمامی صحنه های انقلاب می باشد که نهادهای تربیتی با توجه به اهمیت شان در اولویت هستند . (17)

ادامه دارد

پانوشت ها:

1) برای قرائت تاریخچه این بحث نگاه کنید به:

- هانا آرنت، انقلاب، عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، 1361 .

- کارل ورت، پیتر، انقلاب، ابوالفضل صادق پور، تهران، زوار، 1348 .

- ارسطو، سیاست، حمید عنایت، تهران، بی نا، چ 4، 1364 .

2) از جمله کارهای انجام شده در این زمینه که حکم بنیان اولیه بحث انقلاب را دارند می توان به کتب ذیل اشاره نمود:

- مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، صدرا، 1368 .

- مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، صدرا، بی تا .

- ابوالفضل عزتی، اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی، تهران، هدی، بی تا .

- عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، تهران، کتاب سیاسی، 67 .

- جلال الدین فارسی، انقلاب تکاملی اسلام تهران، آسیا، بی تا .

3) از این جمله حضرت سیدالشهدا استنباط شده است که فرمودند: «همانا من خود خواهانه و از سر خودخواهی و همچون ستمگران قیام ننموده ام، بل خواهان امر به معروف و نهی از منکر هستم و این که بر اساس سیره جدم، حضرت رسول (ص) حرکت نمایم » .

4) گفتنی است که دیدگاه شیعه نسبت به اهل تسنن در این زمینه انقلابی تر است، به طوری که در میان اهل تسنن هستند فقهایی که به تحریم انقلاب حکم داده اند، اما شیعه قیام علیه حاکم غیر الهی را نه تنها جایز بل واجب معرفی کرده است . بدین منظور می توان به فتاوای علمای هر دو فرقه در ذیل عنوان «امر به معروف و نهی از منکر» در سطح حاکمان مراجعه نمود .

5) شایان ذکر است که در این خصوص تحقیقی به قلم آقای محمد رضا حاتمی در دست بررسی و انتشار است که تحت عنوان «تئوری انقلاب از دیدگاه اسلام » به تحلیل دیدگاه اهل تشیع و تسنن پیرامون، «جواز شرعی انقلاب » پرداخته است . مؤلف واژه معادل انقلاب اسلامی را در فرهنگ اسلامی «امر به معروف و نهی از منکر» می داند .

6) صحیفه نور، ج 14، ص 103 .

7) ر . ک: مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، صدرا، ص 60 و 172 و 174 .

8) امام خمینی، تفسیر سوره مبارکه حمد، ص 5 - 74 .

9) صحیفه نور، ج 19، ص 215 .

10) امام خمینی (ره) : «نقش خانواده ها و [خصوصا] مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان بسیار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمایت پدران متعهد به طور شایسته و با آموزش صحیح تربیت شده و به مدارس فرستاده شوند، کار معلمان نیزآسان ترخواهدبود» . (صحیفه نور، ج 15، ص 2 - 161)

11) امام خمینی (ره) : «معلم امانت داری است که غیر همه امانت ها، انسان امانت اوست . . . شما باید این عده ای که در ست شماست [را] تعلیم کنید و اهمیت تربیت را از تعلیم بیشتر بدانید» . (صحیفه نور، ج 14، ص 30 - 29)

12) صحیفه نور، ج 14، ص 112 - 3 .

13) وصیت نامه حضرت امام خمینی (ره)، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 12 .

14) صحیفه نور، ج 2، ص 20 .

15) همان، ج 13، ص 211 - 209 .

16) همان، ج 14، ص 232 - 4 .

17) امام خمینی (ره) : «باید توجه داشته باشید که در این سازمان مسلمانان متعهد حتی یک نفرشان نباید بیرون بروند، مگر تخلفاتی بکنند که این یک مساله دیگری است و فرقی با دیگران ندارند» . (صحیفه نور، ج 21، ص 30) .